- سیب چال
از روستاهای کوهسار فندرسک در شرق کتول
معنی سیب چال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوستان و باغ درخت سیب و جایی که پر از درخت سیب است، (ناظم الاطباء) : دیگر روز هم بار نداد و برنشست و بر جانب سیب زار بباغ فیروزی رفت، (تاریخ بیهقی)
(یَهْ)
لغت نامه دهخدا
گودالی تاریک که گناهکاران را در آن نگاهدارند. مؤلف غیاث اللغات نویسد: لفظ چال در اصل چاه بود، ها را به لام بدل کرده اند، چنانکه در جواهرالحروف. (غیاث) (از آنندراج) :
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
(چِ)
لغت نامه دهخدا
از عالم پریچهر و گلچهر. (آنندراج). آنکه روی وی مانند سیب سرخ باشد. (از ناظم الاطباء) :
بدان سیب چهران مردم فریب
همی کرد بازی چو مردم بسیب.
نظامی
بدان سیب چهران مردم فریب
همی کرد بازی چو مردم بسیب.
نظامی
زندان تاریک، جای تار و گودی که کودکان را بدان ترسانند، گوی تاریک که گناهکاران را در آن بند کنند، (یادداشت بخط مؤلف)
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
بازداشتگاه، بندیخانه، دوستاق، زندان، سلول، محبس، هلفدونی
مکانی در روستای کوهپر نوشهر
نام تپه ای در لفور سوادکوه
محل استخراج گل سفید
از روستاهای سجارود بابل
چاله ی مخصوص برداشت گل، چاله ای که در اثر برداشت خاک ایجاد
از توابع بندپی بابل
از کوه های اطراف دهکده ی کندلوس نور
خال سیاه
مرتعی از توابع شهرستان گرگان
از توابع دهستان بندپی بابل، زمین سنگلاخی
مستراح
دره ای در ولوپی قائم شهر